مصرفي، عقلانيت توليدي

نويسنده:  ابراهيم فياض



1. مصرف و توليد دو كنش هستند كه داراي چارچوب معنايي خاص به خود مي باشند كه دو چارچوب معنايي رقيب را تشكيل مي دهند به گونه اي كه با آمدن يكي، ديگري محدود مي شود، پس كشورهايي كه داراي چارچوب معنايي توليدي هستند چارچوب معنايي مصرفي ندارند و يا ضعيف مي باشد.
2. عقلانيت توليدي و مصرفي از نظامهاي معنايي ديني نشات ميگيرند چرا كه اديان چارچوب هاي معنايي يك جامعه را مي سازند و چارچوبهاي معنايي، چار چوبهاي كنشي يك جامعه را شكل مي دهند بدون اين چارچوب معنايي، چارچوب كنشي نيز وجود نخواهد داشت كه ما از آن به عقلانيت ياد ميكنيم. پس هويت و ماهيت عقلانيت موجود در يك جامعه، دين و مذهب آن تشكيل مي دهد.
3. شناخت نوع مذاهب و ارتباط آنها با نوع عقلانيت موجود در يك جامعه ميتواند مطالعه تطبيقي جهاني مذهب را شكل دهد. به عبارت ديگر چهره پنهان عقلانيت مصرفي يا عقلانيت توليدي را مذهب تشكيل مي دهد. و تحول مذهب را ميتوان در جهت عقلانيت مصرفي يا عقلانيت توليدي دانست ؛ به گونه مثالي اگر مذهب به طرف اشرافيت حركت كند عقلانيت مصرفي را در جامعه رواج خواهد داد و اگر به طرف يك مذهب مردمي حركت كند عقلانيت توليدي را ايجاد خواهد كرد.
4. تاريخ مذاهب مسيحيت شاهد بر نكته مذكور ميباشد كاتوليسم يك مذهب اشرافي است كه عقلانيت مصرفي را رواج مي دهد چرا كه سازمان مذهبي آن يك سازمان مصرفي است و ساختار معرفتي آن يك ساختار انفعالي است، چرا كه بر اساس ايمان شكل مي گيرد و غير عقلاني است و از نظر ساختار سازماني يك نوع مصرف گرايي از خود دارد (مصرف اعانه مردمي و ماليات).
5. پروتستانتيزيسم كه ضد سازمان كاتوليسيسم بود و سعي كرد به فرد در مقابل سازمان اصالت دهد و يك فرد توليدي را توليد كند، مبناي مذهبي خود را بر اساس سازندگي بنا كرد و چون مذهب خود را فردي ضد سازماني ترسيم كرد پس به يك عرفان مولد روي آورد. عرفاني كه بر اساس توليد تجليات خداوند در روي زمين، خود را بنا كرد كه بر اساس توليد ثروت بر اساس ربا بنا شد (فتواي كالون).
6. پروتستانتيزيسم معرفت توليدي خود را بر اساس هرمنوتيك بنا كرد كه ميتوان به آن نام فرد گرايي توليدي معرفتي داد و از اينجاست كه مذهب عقلانيت توليدي شكل داده ميشود. پس عقل انديشنده و خود بنياد، ميدان دار ميشود و سپس به توليد ساختار بر اساس آن ميپردازد ساختار توليد علم تجربي و فناوري كه با اقتصاد ربوي تركيب ميشود و تمدن توليدي غربي را شكل مي دهد (پروتستانتيزيسم از تفسير يهودي مسيحيت به وجود آمد).
7. كاتوليسم ساختار مصرفي خود را بر اساس خانواده بنا ميكند. يكي خانواده بسته (بدون طلاق و بدون جلوگيري از بارداري...) كه يك خانواده با ثبات را تشكيل مي دهد؛ يعني يك خانواده مصرفي كه بر اساس عقلانيت مصرفي ايماني خود را شكل مي دهد. و توليد نسل را در حرفه خود دارد و بنياد خود را بر خانواده و نه فرد ميگذارد. پس پيشرفت مبتني بر فرد و رقابتهاي فردي كه اساس نظريه تكامل و تمدن غربي را تشكيل مي دهد، كنار ميگذارد. بر عكس پروتستانتيزيسم كه خانواده در آن به ضعف كشانده شده است؛ به گونه اي كه در كشورهاي پروتستاني در ميان پروتستانها جمعيت رشد منفي دارد و بر عكس كشورهاي كاتوليك كه در كاتوليك جمعيت رشد طبيعي خود را دارد و خانواده بر جمعيت يك واحد مصرفي است، تا توليدي در خود پرورش مي دهد (مثل فرانسه).
8. در كشورهاي اسلامي در دوران جديد به دنبال پروتستان سازي اسلام بودند تا عقلانيت توليدي غربي را در اين كشورها به وجود آورند و اين در برخورد با استمرار سنت در اين كشورها واقع ميشد و استمرار سنت با وجود خانواده اسلامي ممكن نبود. پس عقلانيت توليدي غربي بدون برخورد با خانواده ممكن نميشد كشف حجاب در دوران رضا خاني و ترويج روابط جنسي قبل از ازدواج و فرا ازدواجي در جوامع اسلامي، هدف اصلي واقع شد. (مثلا رواج ازدواج موقت در بين جوانان مجرد و متاهل) پس عقلانيت فردگراي توليدي در بين كشورهاي اسلامي با سنت و خانواده برخورد مستقيم دارد.
9. از طرف ديگر كشورهاي اسلامي بر اساس اقتصاد مصرفي نفتي خود را بنا كرده اند (مستقيم و غير مستقيم) زماني پول نفت، بنيادي ترين فرآيند اقتصادي كشورهاي اسلامي را تشكيل مي دهد كه فقط مصرف مي زايد و ضديت با توليد دارد و عقلانيت مصرفي را رواج و حاكم ميكند دولت كه پول نفت را در اختيار دارد سعي در شكستن ساختارهاي خانواده براي رسيدن به مدرنيسم و مدرنيته مصرفي دارد كه از دوران مشروطه تا حال در ايران ادامه دارد. پس جنگ دولت نفتي با خانواده سنتي، تضاد و بحران كشورهاي اسلامي را تشكيل مي دهد.
10. ترسيم عقلانيت توليدي كه حريم خانواده را مورد هجوم قرار ندهد و ترسيم عقلانيت مصرفي كه اشرافيت معرفتي ساختاري را تقويت نكند راه سوم تشكيل مي دهد به عبارت ديگر تركيب عقلانيت مصرفي با عقلانيت توليدي به گونه اي تئوريك و ساختاري، اساس سياستگذاري و برنامه ريزي كشورهاي اسلامي و ايران را تشكيل مي دهد.
11. كشورهاي اسلامي و ايران داراي زير نظام هاي فرهنگي هستند كه عقلانيت توليدي و مصرفي را با هم تركيب كرده اند و توانسته اند هم خانواده را حفظ كنند و هم توليد و پيشرفت را در پيشينه خود داشته باشند مثل حوزه فرهنگي اصفهان كه عقلانيت توليدي صنعتي ايران را شكل مي دهد و عقل نظري ايراني را در درون خود توليد كرده است و مركز توليد فلاسفه و فلسفه ايراني است و حوزه فرهنگي يزد كه مركز توليد عقل عملي ايراني است و معرفت فقهي ايراني را شكل داده است و بيشترين تاجر را در سطح جهاني ايران را شكل داده است.
12. باز توليد اين زير نظامهاي فرهنگي ميتواند راه را براي آينده هموار كند، ولي اشرافيت معرفتي ايراني كه در قالب روشنفكري و دولتهاي غرب گرا تجلي پيدا ميكند به گونه ساختاري با اين نوع فرهنگها برخورد پيدا ميكند سعي در نابودي اين فرهنگها دارد (مثل ساختن طنز و رواج آن درباره فرهنگ توليدي يزد و اصفهاني ها) اشرافيت معرفتي ساختاري مبناي عقلانيت مصرفي ويرانگر فرهنگي سياسي و اقتصادي و اجتماعي كشورهاي اسلامي تشكيل مي دهد و ضديت با سنت ايراني و خانواده ايراني در درون خود دارد. و به نام توليد گرايي به مصرف گرايي ميپردازد.
منبع :پگاه حوزه / شماره 253